جوجو ی من

مامان جون .مادربزرگ شدی

1390/8/17 10:32
نویسنده : منا
542 بازدید
اشتراک گذاری

 

 مامان منا میگه چند روز پیش که رفتیم خونه مامان بابا  ،تا به اونا بگیم .من وجود دارم .

البته اون موقع  من بچه بودم اندازه دونه کنجد بودم .اخه الان اندازه دونه عدس شدم از خود راضیاز خود راضی

مامان منا تو کادو ی مامان جون  یک کارت تبریک گذاشته بود .نوشته بود :

مامان خوبمان .مادربزرگ مهربون .روزت مبارک 

از طرف  . نوه گل تون

همه جا سکوت بود ...یک دفعه همه تعجب کردند .

مامان جون خیلی ذوق کرد

عمه  جون   کلی جیغ زد .گفت نی نی  .....اخ جون نی نی ....

تازه فیلم هم گرفتند .تا وقتی  بزرگ شدم .اون فیلم رو ببینم.

آخه من عمه یک دونه  دارم  فکر کنم منو بخوره .بچلونه ......

بابا جون (بابایه بابا) هم کلی ذوق کرد .نامزد عمه جون هم بود ....خیلی خوشحال شدند .

فکر کنم روز خوبی بود همه رو خوشحال کردم ......

مامانم میگه فسقلی من ،قلقلی من همه رو خوشحال کردی 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

tasnim
7 خرداد 90 10:27
سلام تبریک میگم بهترین لحظات رو داشته باشی مامان مهربون
مامان رهام خان
7 خرداد 90 13:12
تبريك مي گم بهت...
خاله الهام
8 خرداد 90 15:53
مامان رزي
9 خرداد 90 18:13
مبارك باشه عزيرم
باباش
12 خرداد 90 12:15
عزیزانم ارتون ممنونم چون میدونم مامان جون و هدی جون خیلی خوشحال شدن
هدی
16 خرداد 90 13:26
ma kheili khoshhal shodim.aslan entezar nadashtim.vaghean surprise shodim.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جوجو ی من می باشد